برگرفته از سوسیالیسم ارگان هسته اقلیت شماره 4 سال 1373

نوشته:سعید سهرابی

 

پروژه های همکاری

  بمثابه سامانه حرکت

 

 

 

بحرانی که مدتهاست جنبش کمونیستی را در بر گرفته است نمودی از ضرورت تحولات بنیادی در سطحی عظیم و تطابق با عرصه مبارزه در رابطه با این تحولات در سطح جهانی است. به این تحولات که در بعد تخریب نهادهای نا متناسب با خود به روشنی ضرورت خود را اعلام داشته است اما هنوز پاسخ اثباتی روشنی داده نشده است. این ضرورتها نه تنها جنبش اعتراضی علیه سرمایه را به بازبینی و بازسازی و بازنگری در موضوع کار خود کشانده است بلکه بورژوازی را با شیوه کار تا کنونی اش به زیر سوال برده است و مستعمل شدن روش های قدیمی را اعلام نموده است . دولت رفاه ، مدل سوئدی ، مدل اردوگاهی و... همه از اعتبار و حرکت افتاده است . اگر چه در این میانه آلترناتیو های قدیمی تر امثال بازار آزاد و لیبرالیسم نو و امثال آن از گورستان سر برآورده تا بخت خود را یک بار دیگر آزمایش کنند . در این آشفتگی عمومی تنها پاسخی مبتنی بر نقد سرمایه کنونی میتواند گره بحران را بگشاید. بورژوازی همانطور که در فرصتهای مناصب نشان داده است سود آور ترین روشها را در حل بحران خویش بر میگزیند حتی اگر خونین ترین روش ها باشد . زیرا که خود بر غیر انسانی ترین بنیاد ها یعنی استثمار انسان از انسان استوار است . تنها تناسب قوا در مبارزه  طبقاتی میتواند این مسئله را تغییر دهد . اما آنجا که به وضعیت جنبش کمونیستی مربوط میشود پراکندگی و تشتت ایدئولوژیک ناشی از عدم تطابق با ملزومات عرصه مبارزه کار علیه سرمایه به مشخصه آن تبدیل شده است. این جنبش در مقابل هرچه جهانی تر گسترش سرمایه ، محلی و محدود باقی مانده است. هرچه مسائل پاسخی بین المللی تر طلب می کنند بحرانی تر می شود . زیرا با نقد مداوم سرمایه حرکت نمی کند ودر لحظه ها منجمد شده است .واز رهبری جنبش اعتراضی علیه سر مایه عقب مانده است و با ملزومات مبارزات روزانه منطبق نیست. در این عدم تطابق صف بندی های درونی آن درهم شکسته و در پروسه تحولی نوین قرار گرفته است . پروسه ای که از بازنگری آغاز می شود . هم اکنون در مقابل تهاجم سرمایه علیرغم نیاز به اتحاد و تشکل و مبارزه یکپارچه ، اعتراضات از نازلترین سطح تشکل و انسجام و وحدت نظر برخوردارند. این مشخصات در بعد جهانی و محلی وجود دارد. در جنبش کمونیستی ایران پراکندگی وتشتت ایدئولوژیک علاوه بر سرکوب خونین بعلت بحران موجود است.تجزیه در خطوط مختلف همچنان ادامه دارد و تلاشهای مکرر برای وحدت از آنجا که مبتنی بر درک بحران نیستبا ناکامی مواجه میشود.در چنین مجموعه شرایطی و با درک معینی از بحران طرح همگرایی بعنوان یک پیشنهاد برای تکمیل و مبارزه ایدئولوژیکارائه شد . این طرح برای اتحاد بلاواسطه سوسیالیستها و یا تشکیل حزب یا جبهه نبود و نیست بلکه پیشنهاد ایجاد سامانه ایست  برای همکاری آن دسته از سوسیالیستها که می خواهند از طریق حرکت عملی و مبارزه ایدئولوژیک سازمانیافته واز طریق نقد سرمایه فی الحال و پاسخگویی به بحران نیرو های همگرای خودرا بیابند و ابتدا بساکن اتحاد آنها تلقی نمیشود. این طرح پاسخی است به آن نیروهای پراکنده ای که بعلت تشتت ایدئولوژیک موجود از کار مشترک به ناگزیر فاصله گرفته اند. در واقع تمرکز نیرو حول معضلات اساسی و امکان حرکت مشترک است بی آنکه ابتدا بساکن قصد ادغام یا وحدت مکانیکی این نیرو ها را داشته باشد......

از آنجا که ضرورت وحدت بخصوص در لحظه فعلی اکیدا احساس میشود بسیاری از نیرو ها حول این مسئله فعالیت می کنند . و در عمل و نظر انحرافات معینی در این عرصه خودرا آشکار نموده است . پاره ای علیرغم اذعان به وجود بحران و مشخصات آن یعنی پراکندگی و تشتت ایدئولوژیک در بین نیرو ها آنها را به وحدت فرا می خوانند . از آن نوع وحدت طلبی که بیشتر به موعظه ای اخلاقی شبیه است تا یک طرح عملی . توافق بر سر سرفصل ها برایشان کافیست . چنین اتحادی با نخستین گامهای عملی اختلافات درونیش آشکار و چنان حاد میشود که حرکت مشترک را غیر ممکن می کند.

چنین وحدتهایی تنها جمع فیزیکی افراد است . پاره حزب ، جبهه ، اتحاد بزرگ سوسیالیستها ، هسته های سوسیالیستی کارگری و.... را به این نیروی پراکنده پیشنهاد می کنند و آشکارا علت پراکندگی آنها را از نظر دور می دارند.

پاره ای با درک تجربی خود از فراخوان های اتحاد که تا کنون داده شده نه حزب نه جبهه را مطرح می کنند و به میانگینی از این دو رسیده اند . . این درکها از آنجا که مشخصات سامانه خودرا از مدلها و اصول خاص تشکیلاتی و نه از وضعیت کنونی و مشخصات نیروهای مورد خطاب می گیرند عدم درک خودرا از وضعیت موجود و بحران نشان میدهند. این آلترناتیو ها همانقدر ناکام خواهد ماند که طالبین وحدتهای مکانیکی بی دستاورد مانده اند . پاره ای تنها کار تئوریک را پیش می کشند و از هرگونه شرکت عملی در مبارزات روزمره پرهیز می کنند. پاره ای اتحاد عمل های موردی را در عرصه های دموکراتیک تنها کار مشترک ممکن می شناسند زیرا تنها به وحدت حزبی و آنهم از طریق عضو گیری به بزرگتر شدن خود می اندیشند. پاره ای علت پراکندگی را سخت گیری های تئوریک می دانند و از این رو مرز های خود را می گشایند و دیگران را به پلاتفرمهای ملایم تر دعوت می کنند. گاه کار را از پایانش آغاز می کنند مثلا حزب که باید حاصل همگرایی در عرصه های عملی نظری باشد  خود ظرف تدارک خود میشود و پراکندگی و علتهایش از قلم می افتد و......

 

 

چکونه سامانه ای مناسب است

 

اما چگونه سامانه ای در لحظه کنونی میتواند پاسخگوی وضعیت فعلی ما تا آنجا که به نیرو های خارج از ایران مربوط است باشد.

به اعتقاد ما همکاری سوسیالیستها حول مبانی سوسیالیسم عام است که در سامانه ای متناسب گرد آیند . سامانه ای متشکل از نیروهای منفرد یا متشکل با حفظ استقلال نظری و عملی و با هدف اتحاد های آتی از کانال پاسخگویی به بحران در عرصه های نظری و عملی .

در حال حاضر و شرایط کنونی آنچه که می تواند حرکت عملی سامانه را در ابعاد مختلف متحقق کند همکاریهای پروژه ایست . بعبارتی دیگر ظرف تحقق و سامانه حرکت با در نظر گرفتن استقلال عملی و نظری نیرو ها شکل دادن پروژه ها است. زیرا از اجتماع عام سوسیالیستهایی که قرار است سوسیالیسم و رادیکالیسم کارگری را نمایندگی کنند و هنوز موازین این ادعا راطی یک مبارزه ایدئولوژیک و حرکت عملی روشن ننموده اند نمیتوان انتظار داشت که پاسخ عملی ـ نظری واحدی به همه عرصه های مبارزه یا اساسی ترین آنها بدهند.اگر چنین بود تلاشهای تا کنونی که برای وحدت صورت گرفته است مکانیکی از آب در نمی آمدند و وحدت بسادگی متحقق می شد. اما تجربه عملی و بر رسی وضعیت کنونی بر تشتت ایدئولوژیک و پراکندگی طبعی آن در اثر بحران دلالت دارد. لذا سامانه ای باید بنا نمود که هم حرکت در جهت پاسخ به بحران کنونی باشد بلحاظ نظری و هم امکان حرکت حتی الامکان منسجم باشد در عرصه جنبش کارگری و هم آنکه اجتماع این نیروهای مختلف را تاب بیاورد. به این دلایل پذیرفتن فراکسیونها و استقلال عملی نظری در این تشکل امری ضروری است . اگر این امور را پذیرفته باشیم نمیتوان سانترالیزم را بمعنای حزبی در این سامانه معمول داشت . و هیچ فراکسیونی را نمیتوان به رای اکثریت ملزم نمود . گرایشی که می خواهد استقلال عملی نظری اش حفظ شود اگر اصولا مایل نباشد در نوع معینی از حرکت شرکت نماید نمیتوان آنرا با رای اکثریت ملزم نمود. زیرا وجود اختلافات را پذیرفته ایم و استقلال گرایشات را به رسمیت شناخته ایم و تجمع خودرا نه با عنوان حزب یا جبهه معین کرده ایم . پس باید به نوعی از مکانیسم دست یابیم که این محتوا را نمایندگی کند.همچنین مارا از حرکت عملی بخار اختلافات باز ندارد و به فصل مشترک گیری از نظرات که در اساس تقلیل گرایی است نکشاند . در ای ن حالت سامانه باید عملکرد های متفاوت را از جانب نیرو هایش تاب بیاورد و امکان تشکیلاتی چنین تنوعی  در پروسه تدارک باشد. برای تحقق این مشخصات می توان پروژه های همکاری را پیشنهاد نمود. بر این اساس علاوه بر موضوعاتی برای حرکت که مورد توافق عمومی است هر بخش از نیرو ها می توانند بر اساس اعتقادات خود پروژه های مورد نظر خود را سازمان دهند . هر پروژه مستقل از تجمع عام روابط درونی خودرا بر اساس موضوع و سطح کار و میزان همگرایی اش تنظیم می نماید بدینگونه آن استقلال فرضی میسر میشود .از سوی دیگر می تواند کسانی را خارج از تجمع عام با خود همراه کند که با پروژه همخوانی داشته باشند و از این طریق حلقه واسطی باشد میان فعالین عرصه معین و کسانی که از سامانه بهر دلیل خارج اما در پروسه همگرایی نیروهای از یک جوهر سهیمند. چنین تشکل متحرکی با انعطاف لازم می تواند انعکاس پروسه همگرایی باشد  زیرا خود مکانیسمی در پروسه است و چهارچوب ثابت و غیر متحرکی نیست . سامانه تجمع سوسیالیستها مسئولیت جمعی در قبال پروژه ها ندارد و تنها امکان تحقق آنهاست . در واقع خود اجتماع پروژه های متفاوت است یا پروژه ها چرخهای حرکت سامانه اند بسوی صف بندی. مدافعین سانترالیزم بمعنای حزبیش باید بدانند که هر نیرویی با هر سطح از همگرایی انکشاف یافته در میان خود نمی تواند به این اصل در عمل وفادار بماند . سانترالیزم مولود وحدت اراده جمعی است وتا آنجا موضوعیت دارد که سطح معینی از وحدت واقعی در عرصه عملی ـ نظری موجود است .  این بدان معناست که هر گونه نظمی در این سامانه تابع اصل استقلال نظری و عملی افراد و گروههای تشکیل دهنده سامانه است . و هر نیرو می تواند در هر مورد معین تصمیم جداگانه بگیرد . بعنوان مثال در حرکتی شرکت و در حرکت دیگر شرکت ننماید  یا با همنظرا ن خود نوع دیگری از حرکت را پیش گیرد بی آنکه لزوما انشعابی ضروری شود . با این وجود اما موضوعات عامی وجود دارد که همه پروژه ها می توانند خودرا در آن سهیم دانسته و در آن عرصه همکاری مشترک داشته باشند . از جمله بولتن مبارزات ایدئولوژیک که یکی دیگر از ابزارها و حلقه های اصلی درتکامل سامانه بسوی همگرایی و قطب بندی است. بدیهی است بر سر موضوعات مورد توافق عمومی نوعی سانترالیزم دموکراتیک می تواند اعمال شود اما اما تنها با حفظ حق اقلیت در استقلال عملی و نظری که بمعنای حق حرکت عملی بر موازین نظری اش در هر مورد معین خواهد بود. با تعاریفی که داده شد اکنون باید بتوان پروژه ها را به دو نوع تقسیم نمود. پروژه های خاص و پروژه های عام. پروژه های عام حول موضوعات نظری و عملی عام یعنی مورد توافق عمومی شکل می گیرد و پروزه های خاص حول موضوعات پیشنهادی از سوی نیرو های تشکیل دهنده سامانه که لزوما همه را در بر نمی گیرد یا همه با آن موافقت ندارند یا موازین و پلاتفرم آن نیرو هایش را در محدوده معینی فرض می گیرد و.... بهر دلیل موضوع کار عمومی نیست . مثلا کسانی که معتقد به نوعی ارتباط گیری معین با طبقه کارگر ایران هستند می توانند یک پروژه همکاری را در این رابطه تشکیل دهند که بر اساس موضوع کارشان شکل معینی از ارتباط را میان آنها رسمیت دهد و بتوانند پاسخ گوی این روابط باشند. سامانه عام نمی تواند با تشکل باز و منعطف خود چنین رسالتی را راسا بعهده بگیرد . و مسائل ومشکلات عملی آنرا حل کند ، اما می تواند این امکان را برای یک پروژه و نیرو هایش مهیا سازد تا همدیگر را بیابند  و پلاتفرم و ضوابط این پروزه را تنظیم نمایند .  بی آنکه تعهد یا وظیفه ای بر آنها تحمیل یا در روابط درونی آن دخالت داشته باشد. بدیهی است که مبارزه ایدئولوژیک بین پروژه ها تاثیر گذاری متقابل را هموار می کند. در پروژه های خاص آنچه بنام سانترالیزم در کل سامانه رقیق است می تواند به جدی ترین شکل بسته به توافق و موضوع کار رعایت شود. یا در پروسه پروژه هایی طی مبارزه ایدئولوژیک و انکشاف همگرایی در هم ادغام شوند. سرنوشت چنین سامانه ای و جهت حرکت آن صف بندی های درونی و بعبارتی تحقق همگرایی نیرو های از یک جوهر است .ضرورت سازماندهی پروژه ها از آنرو است که سامانه را نباید در چهارچوب فعالیت عمومی خفه کرد .فعالیت عمومی ممکن در لحظه فعلی  و بطور خود بخودی چیزی فراتر از اتحاد عمل های موردی و مرسوم نیست .نه بخاطر ضرورت فرارویی از اتحاد عملهای موردی بلکه بخاطر وظیفه معین لحظه فعلی ،یعنی پروسه تدارک اتحاد و همگرایی نیروهای از یک جوهر در عرصه عملی و نظری . آنچه این سامانه را از حزب یا جبهه یا هر شکل دیگری از همکاری متمایز می کند نه تنها شکل پروسه ای آن بلکه وظیفه و موضوع کار آنست.

....................................................................................

............ ..............................