کودتای هاییتی و نقش شرکتهای رسانه ای
بخش اول

رحیم عابدین زاده
azadi@mail15.com

"امریکا سیاست خود را از جنگ با تروریست به جنگ بر علیه حکومتهای دوستدار تروریست، به جنگ بر علیه حکومتهای دیکتاتوری، بخصوص دیکتاتوربهای مخالف امریکا ، به تغییر حکومت توسط نیروهای نظامی در مواقع ضروری و تغییر رژیم از طریق سیاسی و دیپلماتیک در مواقع غیر ضروری تغییر می دهد.........."
(بخشی از صحبتهای ویلیام کریستول رئیس پروژه امریکای قرن جدید، در مقاله ای در واشنگتن پست در ژانویه 2002 )

در اواخر ماه فوریه امسال کودتایی در هاییتی به وقوع پیوست و دولت منتخب مردم فقیر هاییتی ژان برترند ارستید را سرنگون کرد. ولی تا به ا مروز که مدت چند ماه از این واقعه می گذرد شرکتهای بزرگ رسانه ای همچنان در گمراه کردن اذهان مردم جهان از اصل قضیه کودتای خونین در این کشورفقیر تلاش میکنند. آنها کودتای آشکار و خونین بر علیه ژان برترند ارستید را بعنوان شورش و استعفای ایشان به مردم جهان حقنه کردند .

همگی شاهد بودیم که چگونه بار دیگر تلویزیون های مختلف و روزنامه های گوناگون از در گیری و نا ارامی در هاییتی خبر می دادند. انها تنها و تنها به این اکتفا می کردند که گزارش دهند که شورشیان این یا ان شهر را تسخیر کردند و به پورتوپرانس نزدیک می شوند. بدون اینکه حتی یک کلمه در مورد رهبران به اصطلاح مخالف حکومت و یا ازسوابق مشعشع آ نها حرفی بمیان آورند، و یا اینکه از خواسته آنها چیزی بگویند. آنها طبق روال همیشگی بار دیگر نظرات و گفته های کاخ سفید را بعنوان حقیقت به خورد مردم جهان دادند. در واقع نزدیکیهای بسیاری بین برخورد شرکتهای رسانه ای در زمینه سازی و انحراف افکار عمومی جهانیان و پیش بردن نظرات دولتمداران امریکا به عنوان واقعیت در حمله امریکا به عراق و کودتای هائیتی وجود دارد. اما قبل از پرداختن به اصل موضوع و برای بهتر فهمیدن وضعیت فعلی جا دارد مروری هر چند مختصر به تاریخچه این کشور بیاندازیم . هائیتی کشوری با وسعت 27750 کیلومتر مربع و با جمعیتی برابر با 6780501 نفر (طبق سرشماری 1998) یکی از فقیرترین کشورهای جهان است که در شبه جزیره کارائیب قرار دارد. هائیتی بخاطر موقعیت جغرافیهایی خود ار دیر باز مورد هجوم قدرتهای جهان قرار گرفته است. اسپانیائیها در قرن 17 از این کشور، که در آن زمان هیسپانیولا خوانده می شد و شامل جمهوری دومنیکن فعلی و هائیتی می شد، بعنوان سکوئی برای تجارت برده و حمله به دیگر کشورهای منطقه کارائیب و امریکای جنوبی استفاده می کردند. بعدها فرانسویها که تا این زمان از طریق تجارت برده، راهزنی دریائی و غارت مردم منطقه امرار معاش می کردند با پائین آمدن درآمد این عرصه اقدام به تسخیر سنت دومنیک کرده و با اجیر و برده نمودن مردم بومی و همچنین آوردن برده از آفریقا دست به کشت نیشکر و قهوه زدند و بدین طریق منطقه سنت دومنیک را به یکی از ثروتمندترین کلونیهای فرانسوی تبدیل نمودند. در تاریخ 1791 برده ها با الهام از انقلاب کبیر فرانسه، به رهبری توسیادت لواورتو، ژان جک دسالین و هنری کریستوف بر علیه فرانسویها قیام نمودند و کنترل منطقه را بدست گرفتند. در سال 1804 بعد از اینکه ناپلئون لوئیزیانا را به امریکا فروخت، مردم هائیتی طی شورشی موفقیت آمیز آرتش ناپلئون را شکست داده و کشورمستقل هائیتی را بنا نمودند. بدین طریق می توان گفت که هائیتی قدیمی ترین مردمان از نژاد سیاه و همچنین قدیمی ترین جمهوری در کل منطقه نیم کره جنوبی است. مردم فقیر هائیتی نا امیدانه از کشورهای جهان در آن زمان در خواست می کردند که کشور نو پاشان را برسمیت بشناسند اما هیچ کشوری حاضر به ا ین امر نبود. منطقه شرقی جزیره سنت دومنیک، که تحت کنترل اسپانیائیها قرار داشت در سال 1822 بدست مردم هائیتی افتاد. در همین اثنا دولت فرانسه هائیتی را تهدید به اشغال مجدد و برقراری مجدد برده داری می نمود تا اینکه در سال 1825 دولت فرانسه مفامات این کشور را مجبور به امضای قراری دادی نمودند که با امضای آن نه تنهاهائیتی استقلال بدست آورده خود را بار دیگر از دست می داد بلکه باید مبلغ 150 میلیون فرانک به دولت فرانسه غرامت بپردازد. دولت فرانسه تا وصول آخرین فرانک این غرامت از مردم فقیر هائیتی آرام ننشست و آخرین قسط این مبلغ را مردم هائیتی سالهای بعد از جنگ دوم جهانی پرداخت نمودند. از سال 1844 تا 1919 زمانی که امریکائیها این کشور را اشغال نمودند 22 دولت در هائیتی قدرت را در دست داشتند. در سال 1919 ودرو ویلسون با فرستادن نیروهای نظامی به هائیتی این کشور را اشغال نموده و آنجا را به جولانگاه نیروهای امریکائی تبدیل نمود سرانجام در سال 1934 قدرت رابدست نظامیان و سر سپرده های نظامی تحویل داد. در سال 1957 فرانسوا دوولیه (مشهور به پاپا دوک) به کمک دولت امریکا و تحت یک انتخابات ساختگی قدرت را بدست گرفت و خود را رئیس جمهور مادام العمر هائیتی خواند. بعد از مرگ این دیکتاتور خون آشام، در سال 1971 زمام امور را پسرش ژان کلود دوولیه (بی بی دوک) بدست گرفت تا اینکه بالاخره در سال 1986 بساط دیکتاتوری آنها برچیده شد. فرانسوا دوولیه و پسرش سرسپردگی کامل به امریکا داشته و مرتب از طرف مقامات امریکائی برای از جمله موضع ضد کمونیستی اشان مورد تشویق و پاداش قرار می گرفتند. از 1986 تا انتخابات 1990 تعداد زیادی حکومت موقت امور هائیتی را بدست گرفتند. قانون اساسی 1987 چارچوب حکومتی هائیتی را ترسیم نمود، طبق این قانون هائیتی دارای پارلمان،و رئیس جمهور که مستقیمأ از طرف مردم انتخاب می شوند و نخست وزیر و کابینه و همچنئن دادگاه عالی که توسط رئیس جمهور انتخاب می شوند شد .

بر طبق این اساسنامه، اولین انتخابات آزاد در تاریخ هائیتی در دسامبر سال 1990 صورت گرفت و زان برترند ارستید روحانی کاتولیک با 67% آرا بعنوان رئیس جمهور انتخاب گردید. ولی 9 ماه بعد از انتخابات ارستید توسط کودتائی به رهبری رئول سدراس و بکمک سازمان سیا از کار بر کنار شد. ارستید بعد از بقدرت رسیدن در برابر فشارهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ایستاد و حاضربه خصوصی کردن مؤ سسات دولتی نشد همین سیاست باعث گردید که سازمان سیا بکمک نیروهای ارتجاعی کودتائی بر علیه او سازمان دهد. بعد از سرنگونی ارستید رهبران کودتا کاندیدای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و دولت امریکا، مارک بازین را بعنوان نخست وزیر انتصاب نمودند. مارک بازین وزیر اقتصاد فرانسوا دوولیه رئیس جمهور مادام العمر و دیکتاتور هائیتی به محض کسب قدرت برنامه های دیکته شده بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را که ارستید با اجرا آنها مخالف بود را دوباره از سر گرفت. در همین دوران رهبران کودتا دست به قلع و قمع مردم بی دفاع زدند و بیش از 4000 نفر از مردم بی دفاع را کشتند، تعداد زیادی را زخمی و زندانی کرده و بیش از 300000 نفر از مردم در کشور خود پناهنده شدند و هزاران نفر از مردم بی دفاع از ترس جان خود خانه و کاشانه خود را رها کرده و به جمهوری دومنیکن فرار کردند .

دقیقأ در این موقعییت است که شرکتهای رسانه ای طبق روال همیشگی خود بجای گزارش کردن این جنایات یکسری تبلغات، نشئت گرفته از سازمان سیا را بر علیه ارستید براه انداختند. آنها بدون هیچ گونه مدرکی بی شرمانه بجای اینکه در مورد کشتار مردم توسط کودتاچیان حرفی بزنند، اعلام کردند که ارستید دیوانه و روانی است. در این مورد لیلا مک دوول رئیس شرکت روابط عمومی واشنگتن دی سی می گوید: "آنها (شرکتهای رسانه ای – من) کمپین عظیمی را بر علیه او (ارستید –من) برای نشان دادن اینکه ایشان دیوانه و روانی است، براه انداختند" او ادامه می دهد که: "تحقیقات انجام شده دال بربی اساس بودن این تبلیغات بوده است، ولی متاسفانه شرکتهای رسانه ای نتیجه مطلوب خود را از این تبیلغات قبل از نتیجه این تحقیقات گرفته بودند.....".شرکتهای رسانه ای دقیقا همان سیاست را در این کودتا هم بکار بردند، آنها علیرغم اینکه از ماهییت کودتاچیان اطلاع کامل داشتند ولی حتی یک کلمه درمورد آنها چیزی نگفتند، آنها تا به امروز هیچ گونه حرفی در مورد دست داشتن امریکا در این کودتا بمیان نیاورده اند و مهر سکوت بر همه جنایات کودتاچیان بعد از به فدرت رسیدن زده اند. بر گردیم به اصل موضوع، همانا کودتای 1990 در هائئیتی .

بالاخره در اکتبر سال 1994 دولت کلینتن زیر فشارهای سازمان ملل، و گروه های مستقل و سیاه پوست امریکائی که در این راستا کار می کردند حاضر شد که با فرستادن 20000 نیروی نظامی به اصطلاح "پاسدار صلح" و بعد از قول و قرارهای پشت پرده ای که با ارستید گذاشتند، حاضر شد که کودتا چیان را وادار کند که قدرت را به ارستید بر گردانند. در فاصله سالهای 1992 تا 1994 سرانه تولید ملی هائیتی 30 در صد تنزل داشت و این کشور فقیر را باز هم به قهقرای بیشنر کشاند. بنا به گزارش بانک جهانی بیکاری در این کشور در این مدت به 60 در صد رسید. در این میان کشور بغایت فقیر هائیتی می باید سود قروض خود را پرداخت نماید این مسئله ارستید را وادار کرد که وام دیگری از بانک جهانی، صندوق بین المللی و بانک توسعه امریکا برای پرداختن سود وامهای قبلی به همین مؤسسات مالی بگیرد .

ارستید بعد از بقدرت رسیدن شروع به اجرای فرمانهای بانک جهانی، صندوق بین المللی و دولت امریکا نمود و تا حدودی از سیاست های قبلی خود عقب نشینی کرد. اثرات مخرب یکی از این اقدامات را می توان در بخش کشاورزی دید. حدود 75 در صد مردم هائیتی از طریق کشاورزی با تولید محصولات برای مصرف داخلی و حتی برای صادرات امرار معاش می کردند. اقدامات خصوصی سازی بخش کشاورزی که در زمان دولت دوولیه انجام شده بود اثرات مخربی در بخش کشاورزی بر جای گذاشت. ارستید که بعد از برنده شدن در انتخابات حاضر نشده بود که این اقدامات را دنبال کند، ولی بعد از بقدرت رسیدن دو باره تا حدودی مجبور به اجرای این رفرمها شد. فشارهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و دولت امریکا هائیتی را مجبور کرد که درهای کشور را برای محصولات کشاورزی امریکا بازبگذارد. دیری نپائید که هائیتی که زمانی خود صادر کننده بعضی از مواد کشاورزی بود به چهارمین کشور وارد کننده برنج امریکائی بعد از ژاپن،مکزیک و کاناداتبدیل شد. علیرغم این سیاستها تا حدود زیادی ارستید جلوی فشارهای بانک جهانی، صندوق بین المللی پول ایستاد و حاضر نشد که مؤسسات دولتی را به بخش خصوصی بفروشد. کشور هائیتی با بودجه سالانه ای برابر با 300 میلیون دلار، امروزه برابر 1،134 میلیارد دلار به مؤسسات مالی جهان بدهکار است. نا گفته نماند که اکثریت این بدهیها را خانواده دوولییه و دولتهای کودتا برای مردم فقیر هائیتی بر جا گذاشتند. با وارد شدن نیروهای امریکائی به هائیتی، رهبران کودتا را با سلام و صلوات یا به امریکا برده، مانند امانئول کونستت و یا اینکه برای کودتائی دیگر در آینده آنها را در کشور جمهوری دومنیکن مانند جودل چمبلیان، گای فیلپه مستقر نمودند. امریکا علیرغم داشتن 20000 نیروی نظامی حاضر نشد که نیروهای شورشی را خلع صلاح نماید. در عوض وزارت خارجه امریکا مسولیت تعلیم پلیس هائیتی را به شرکت خصوصی داین کورپ که بقول مایکل چاوسوورسکی از عاملین پنتاگون است واگزار نمود .

در سال 2000 انتخابات برای مجلس و همچنین رئیس جمهوری صورت گرفت که حزب ارستید فانمی لاوالاس در انتخابات حداکثر آرا را به خود اختصاص داد. انتخابات ریاست جمهوری می بایستی که در تاریخ 23 نوامبر 2000 صورت می گرفت دقیقأ دو هفته قبل از انتخابات بیل کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا تمامی کمکهای اقتصادی امریکا برای توسعه هائیتی را طبق توافقنامه صندوق بین المللی پول به اجرا درآورده و این کمکها را فطع نمود. ارستید علیرغم اعلام این تحریم تا اکتساب 67 در صد از رفیب خود مارک بازین نخست وزیر دوران کودتا و کاندیدای دلخواه امریکا و موسسات مالی جهان جلو افتاد و برنده انتخابات شناخته شد، اما این تحریم دستهای ارستید را برای اقدامات مردمی بی نهایت بست. با وجود این تحریم ارستید اقداماتی مردمی از قبیل ساختن مدارس و بیمارستان در مناطق فقیر نشین، ایجاد اولین و تنها دانشگاه پزشکی در کشور، مخالفت با صندوق بین المللی پول، بانک جهانی برای خصوصی کردن بخش دولتی،را تا آنجا که می توانست، به پیش برد. باید یاد آوری کنم که در هائیتی برای هر 10000 نفر فقط 1.2 دکتر، تازه آن هم دکترهای کوبائی، وجود دارد. اما فشارهای این مؤسسات مالی همچنان بر دولت هائیتی ادامه داشت، بعنوان مثال در سال 2003 صندوق بین المللی پول دولت هائیتی را زیر فشارهای زیاد برای اجرای "یک سیستم آزاد قیمت گزاری برای مواد سوختی" گذاشت. همین اقدام باعث شد که قیمت نفت در فاصله ماه ژانویه و فوریه 130 در صد اضافه شد، همین افزایش قیمت نفت باعث یک سری تورم در جامعه گردید که عمده ترین آن سقوط نرخ پول هائیتی و افزایش 40 در صدی مایحتاج عمومی بود. این عمل صندوق بین المللی پول خیلی حساب شده بر علیه ارستید بود چرا که یکی از قولهای انتخاباتی ارستید اضافه کردن حقوق ها بود که چیزی برابر با 3 دلار بود، اما این اقدام باعث گردید که دستمزد کارگران از آن هم که بود حدود 1.5 تا 1.7 دلار تنزل کرد .

حالا که مروری هر چند گذرا به تاریخچه هائیتی انداختیم جا دارد نظری به گروه ها و رهبران شورشیان هم بیاندازیم. اما قبل از پرداختن به این موضوع جا دارد که نظری هر چند گذرا به سازمان اعطا ملی برای دمکراسی (The National Endowment for Democracy ) بیاندازیم
چرا که بدون شناخت نقش مخرب این سازمان ظاهرأ ان جی او در جهان مشکل است که دستهای پشت پرده را در آشوبهای سازمان داده شده در کشورهای جهان سوم بطور عام و امریکای لاتین بطور اخص شناخت. سازمان اعطا ملی برای دمکراسی در سال 1983 ذر دوران حکومت ریگان، برای پیشبرد سیاستهای دولت و ایجاد آشوب در کشورهائی که در کمپ امریکا نبودند، تأسیس گردید و یکی ار چهره های مشهور و سازمانده کودتای خونین بر علیه آلنده یعنی هنری کسینگر، اولین رهبر این سازمان ان جی او بود. این سازمان علیرغم وانمود اینکه سازمانی است ان جی او مستقیما سیاستهای سازمان سیا را از بدو تأسیس در کشورهای امریکای لاتین و کارائیب بخصوص آنهائی که کاخ سفید نقشه و برنامه سرنگونی آنها را ریخته است را دنبال می کند. این سازمان به ظاهر ان جی او بعنوان مثال بزرگترین کمکهای مالی را به مخالفان رئیس جمهور ونزوئلا هوگو چاوز نموده است. دکتر کیم اسکیپس در مقاله ای در مرکز تحقیقات گلوبال می نویسد: "طبق گزارش سالانه سازمان اعطا ملی برای دمکراسی، این سازمان مبلغ 4039331 (حدود 4 میلیون دلار) در سال 2001 به نیروهای مخالف چاوز و سازمانهای امریکائی که در این رابطه کار می کنند کمک نموده است". این سازمان در واقع بخشی از وظایف سازمان سیا را در کشورهای امریکای لاتین اجرا می نماید و از آنجائیکه این سازمان خود را ان جی او می خواند دولت امریکا می تواند به آسانی ادعا نماید که این سازمانی است ان جی او و کاری به دولت ندارد . الن وینستن یکی از افرادی که نقش عمده ای در تأسیس این سازمان داشته در مقاله ای در واشنگتن پست در 21 سپتامبر 1991 نوشت: "بیشتر کارهائی که ما امروز در سازمان اعطا ملی برای دمکراسی انجام می دهیم در 25 سال پیش توسط سازمان سیا انجام می شد". دکتر مایکل چاووسودووسکی در مقاله ای تحت عنوان " تخریب هائیتی" در مرکز تحقیقات گلوبال می نویسد: "این سازمان از جمله بودجه چهار انستیتو بنامهای:

1 - انستیتو بین المللی
2- اتستیتوی دمکراتیک ملی برای امور بین المللی
3- کانون بین المللی برای سرمایه گزاری خصوصی
4- کانون امریکائی برای همبستگی کارگری

را تأمین می نماید" او همچنان ادامه می دهد: " وظایف عمده این سازمانها آنطور که خود بیان می کنند" کمک رساندن مالی و نکنیکی بهمه آنهائی است که آروزی دمکراسی را در سراسر جهان دارند" " دکتر چاووسودوسکی می نویسد: "سازمان اعطا ملی برای دمکراسی که رابطه ای تنگاتنگ با سازمان سیا دارد بزرکترین کمک های مالی را به گروه جی 180 و دیگر نیروهای مخالف ارستید نمود". پوول فارمردر مقاله اش تحت عنوان "چه کسی ارستید را سرنگون کردٍ " نقد کتاب لندن می نویسد: " سناتور کریستوفر دوود از مقامات امریکائی میخواهد که توضیح دهند چگونه و چرا سازمان اعطای ملی برای دمکراسی میلغ 1،2 میلیون دلار برای تعلیم دادن 600 تن از افراد شورشی که تا قبل از وارد شدن به هائییتی در جمهوری دمینیکن بودند خرج نموده است؟" بعد از معرفی کوتاه سازمان اعطا ملی برای دمکراسی به اصل موضوع همانا معرفی رهبران کودتا بر گردیم. در اوایل فوریه 2004 کودتاچیان مخالف ارستید با تجییزات مدرن نظامی از خاک جمهوری دومنیکن وارد هائیتی شدند. سؤال واقعی چیزی که شرکتهای رسانه ای از آن بعناوین مختلف طفره رفتند، و حاصر نشدند حتی تا به امروز، چند دقیقه از وقت خود را به آن اختصاص دهند، این است که این "شورشیان" چه کسانی بودند؟ سؤال بعدی این است که چرا شرکتهای رسانه ای در مورد این واقعیت در تمام مدتی که خبر نا آرامی را در هائیتی می دادند، سکوت نمودند؟ جالب است که اکثریت همه این گروه به اصطلاح شورشی افرادی هستند که در کودتای سال 2001 دست داشته و تعداد زیادی از مردم بی گناه را در دورانی که قدرت را در دست داشتند قلع و قمع نمودند و حتی در دادگاه بخاطر همین جرائم محکوم شناخته شدند و کاملا برای شرکتهای رسانه ای شناخته هستند. بهر حال در اینجا سعی خواهد شد که تا حدودی این افراد معرفی شوند .

لوئیس جودل چمبرلیین تا سال 1990 گروهبان ارتش بود او یکی از رهبران گروه انقلابی برای توسعه و پیشرفت هائیتی (فراف) است این گروه مستقیمأ زیر نظر رئول سیدرس رهبر حکومت نظامی و کودتا از سال 1991 تا 1994 بود و بقول مایکل چوسودووسکی این گروه از لحظه پیدایش تا به امروز بطور مرتب ازطرف سازمان سیا کمک می شوند. لوئیس همراه با فرد دوم در رهبری این گروه ري، ایمانؤل کونستنت (توتو) کشتار وحشتاناکی در ماه آوریل 1994 در شهرک ساحلی رابوتو براه انداختند. ایمانؤل کونستنت در برنامه 60 دقیفه تلویزیونی سی بی اس در 1995 می گوید: " من ماهانه 700 دلار از سازمان سیا حقوق می گرفتم. او می گوید ما با راهنمائی سازمان سیا گروه انقلابی برای توسعه و پیشرفت هائیتی بوجود آوردیم". عین همین گفتار را می توان در روزنامه میامی هرالد 1 آگوست هم مشاهده نمود. روزنامه سنت پترزبورگ فلوریدا در سپتامبر 2002 در این مورد نوشت: "یکی از وحشتناکترین کشتار در ماه آوریل 1994 در روبوتو، شهرک فقیر نشین ساحلی حدود 100 میل شمال پورتو فرنس، اتفاق افتاد. روبوتو با جمعینی برابر با 6000 نفر، حلبی آبادی است که اکثزیت سرنشینان آن شامل ماهی گیران فقیر است. در 18 تا 22 آوریل 1994 هر شب، 100 سرباز همراه با همین اندازه افزاد مسلح از گروه فراف وارد روبوتو شدند، آنها مردم را از خانه های خود بیرون آورده و از آنها خواستند که طرفداران ارستید از جمله آمیوت متییار را لو بدهند. زمانی که جوابی رضایت بخش از مردم نگرفتند شروع به ضرب و شتم مردم کرده و کشتاری وحشتناک براه انداختند." در سپتامبر 1995 لوئیس جودل چمبرلیین، ایمانؤل کنستنت و هفت نفر از رهبران این گروه غیابا بخاطر کشتار مردم بی دفاع به زندان ابد محکوم شدند. ناگفته نماند که لوئیس چمبرلیین بعداز کودتا به امریکا رفت و تا چند ماه قبل از کودتای اخیر آزادانه در آنجا اقامت داشت. ایشان بخاطر فتل وزیر دادگستری غیابأ محکوم به زندان ابد شد .

گای فیلیپ تا سال 1994 یکی از اعضای ارتش هائیتی بود. او توسط سازمان سیا در اکوادور تعلیم دیده است. بعد از منحل کردن ارتش توسط ارستید در سال 1995 تا اکتبر 2000 گای فیلیپ رئیس پلیس در منطقه دلما یکی از حومه پورتوفرانس و کپ- هائیتی بود تا اینکه مقامات هائیتی متوجه شدند که ایشان همراه با گروهی از کودتاچیان قبلی در حال اجراه یک کودتا هستند. بعد از این او همراه با همکاران خود گیلبرت دراگون، ارنست روویکس و ژان پییر بابتیست به جمهوری دمنیکن فرار نمودند. در این مدت او همراه با همکاران و گروهش (جبهه ملی برای آزادی و باز سازی) مستقیمأ از طرف سازمان سیا کمک و تعلیم داده می شدند. تا اینکه در اوایل فوریه 2004 او و گروهش همراه با گروه فراف با تجهیزات مدرن نظامی از جمهوری دمینیکن وارد خاک هائیتی شدند. گای فیلیپ بعد از کودتای اخیر در یک مصاحبه منتشر شده در میامی هرالد در جواب سؤالی که از چه افرادی الحام می گیرد می گوید: " مردان بزرگ تاریخ و دلخواه و مورد علاقه من در رده اول پینوشه و بعد از او رونالد ریگان هستند". سازمان اعطا ملی برای دمکراسی میلیونها دلار کمک مالی به هر دو گروه نظامی کرد، در واقع کلیه مخارج أنها توسط سازمان اعطا ملی برای دمکراسی تامین می شد. حالا که تا حدودی نیروهای مسلح کودتا را شناختیم، جا دارد که مروری هر چند مختصری هم در مورد گروههای غیر نظامی مخالف دولت ارسنید داسته باشیم. گروههای غیر نظامی را می توان به دو گروه بزرگ تقسیم نمود

گروه اول همگرایی دمکراتیک به رهبری فرماندار قبلی پورتو فرانس، اوانس پوول می باشد.این گروه یا جبهه، متشکل از 200 سازمان و گروه کوچک سیاسی و اجتماعی می باشد. گروه دوم جی 184 که قبلأ در مورد آن صحبت کردیم. رهبری این گروه را فردی متولد امریکا از پدر و مادری هائیتائی، به نام اندره آپاید است. اندره آپاید صاحب گروه صنغتی آلفا بزرگترین شرکت مونتاژ هائیتی در زمان حکومت دیکتاتوری دوولیه است. امروزه او با اجیر کردن کارگران ارزان در هائیتی، با دستمزدی کمتر از یک دلار، وسایل الکترونیکی را برای شرکتهای یونیسیس، ای بی ام، رمینگتن و هانی ول مونتاژمی کند. هر دو این گروهها رابطه ای حسنه با گروه گی فیلیپ(جبهه ملی برای آزادی و باز سازی) دارند. گروه همگرائی دمکراتیک و جی 184 گروه "پلتفرم دمکراتیک سازمانهای جامعه مدنی و احزاب سیاسی مخالف" را بوجود آوردند. باید خاطر نشان کرد که این دو گروه رابطه ای تنگا تنگ با دو گروه نظامی چه در کودتای 1991 و چه کودتای اخیر داشتند. این گروهها همانطور که قبلأ هم گفتیم از سازمان اعطا ملی برای دمکراسی کمکهای زیادی دریافت می کردند. این سازمان که در واقع عملیات سازمان سیا را در امریکای لاتین و جزایر کاریئیب به پیش می برد، همانطور که نشان دادیم، بطور مستقیم به گروه های مخالف حکومت ارستید کمک میکرد. همین سازمان در حال حاضرسرگرم کمک کردن به مخالفان رئیس جمهورونزوییلاست .

در بخش بعدی این نوشتار به چگونگی برخورد شرکتهای رسانه ای به کودتای هایئیتی می بردازیم.

بازگشت به صفحه اول